برای تو مینویسم...

بانوان قدرت نرم کشورند و مایه ی افتخار و سعادت آن

برای تو مینویسم...

بانوان قدرت نرم کشورند و مایه ی افتخار و سعادت آن

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

چند ماهیه درباره شادابی و نشاط تحقیق میکنم و مطلب مینویسم

قبلا تیتر بندی کرده بودم

امروز تصمیم گرفتم سامونش بدم و دسته بندی‌ اش کنم 

به اصطلاح مشغول فصل بندی‌ اش شدم اما خیلی طول کشید

بخش‌هایی از مطالب را میخوندم

بخگ هایی‌ را اضافه میکردم

خلاصه هر فصل را داخل یک کاور گذاشتم و بعد گذاشتمشون داخل کلییر

حدود 20 فصل شد

خیلی جالب و انرژی بخش، بود برام

دیدن نتیجه ی زحمات و تلاش هام توی این مدت

خ

 

الهی کارنامه ی اعمالمم خوشحال کننده باشه

خداااااااااااااااا 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۹ ، ۰۰:۳۷
نسیبه حق شناس

چند سالی بود اربعین را کربلا بودیم

هربار یک‌جور روزمون شده بود

تقریبا همه اش تا لحظات آخر مشخص نبود و یکدفعه قسمتون میشد

اما امسال دیگه فرق داشت زودتر از همیشه میدونستیم که امسال را کربلا نیستیم 

خیلی سختمون بود و دلمون بی تاب اما چاره ای جز پذیرش نداشتیم

ماهم برای قرار دل بیقرارمون و بیمه شدن بدنهامون آش پختیم و کلی دعا خوندیم و بعد آشها توزیع کردیم

روز اربعین هم باسوز و گداز زیارت اربعین را خوندیم و خاطرات سال‌های پیش را مرور کردیم

خداراشکر که قبلا به زیارتها رفته ایم و خاطراتی ساختیم

خداراشکرررر

شب اربعین برای عزیزانمون

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۹ ، ۰۸:۲۳
نسیبه حق شناس

پنجره ی سالن خونه را از بالا باز کرده بودم که فقط هوا بیاد داخل و سرد هم نشه

مشغول شستن لباس شدم که حسینم باهیجان صدام زد :مامان بیا

اومدم پیشش گفت مامان از پنجره پرنده پرواز کرد و اومد تو

خیلی تعجب کردم

اصلا یکم پنجره باز بود اما خب اومده بود

یک خانم گنجشک ناز روی گل مصنوعیمون نشسته بود و بهش نوک میزد

براش آب و دونه آوردم ولی خب باورش نشد براش غذا گذاشتم البته که اصلا نزدیکش نرفتم دور بودم ولی ترسید و شروع کرد به پرواز در سالن و آشپزخونه و... 

هی خودش را به شیشه های پنجره میزد، ازبس تمیز بود باور نمی‌کرد شیشه است کوپ وکوپ می‌خورد بهش و دل مارا ریش می‌کرد اما بالاخره پنجره ی باز را پیدا کرد و رفت بیرون مهمان پروازی ما

خداراشکر حتی اون لحظات کوچک حضور این مهمان حس خوب دیدن یکی دیگه از مخلوقات خدا را بهمون داد

خداراشکر بابت این همه زیبایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۹ ، ۰۷:۵۱
نسیبه حق شناس

امروز حسین با دختر عمه هاش، مشغول بازی بودن

میگفتن و میخندیدن

بپر بپر میکردن و شادبودن

روی رختخوابها سرسره بازی میکردن و لذت میبردن

باهم خوراکی میخوردن و شادبودن

به اختلاف نظر میرسیدن و باهم بحث میکردن و تهش باهم قهر میکردن

به یک دقیقه نمی‌کشید که اصلا انگار همه ی ناراحتیها‌شون فراموششون میشد و باهم بازی و خنده داشتن 

خداراشکر چه عالمی دارن

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۹ ، ۰۳:۵۵
نسیبه حق شناس

تو این اوضاع که کوید داره بیداد میکنه

کادر درمان مون خسته شده اند

اقتصاد کشورمون تحت الشعاع قرار گرفته

و

اصلا شرایط زیارت کربلا و پیاده رویش فراهم نیس

یک سری از افراد رفته اند قاچاقی عراق تا برن کربلا

آخه مگه امام راضین؟

بعد پلیس عراق دستگیرشون کرده و بهشون گفته همینجا عزاداری کنین

افراد فشرده و بدون ماسک نشسته اند

بعدهم که براشون غذا میارن تو بشقاب بزرگه و بدون قاشق همه باهم دستشون را میکنن تو غذا و میگذارن دهنشون و بعد لقمه ی بعدی

 

آخه وقتی اینجا که یه پادگان نظامیه، پروتکل ها رعایت نمیشه معلومه داخل موکبها هم نمیشه رعایت کرد

زیارت هم که همیشه رفت روز اربعین حرم غوغا است و فاصله اجتماعی و. ماسک عملا دیگه معنایی نداره

 

خدایا خودت کمک کن راه را از چاه تشخیص بدیم و وظیفه مون را درست انجام بدیم

اخدایا خودت کمک کن بفهمیم همیشه وظیفه ی ما یک. جور نیس

خدا... 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۹ ، ۰۲:۲۱
نسیبه حق شناس

امروز آمار مبتلایان به کرونا خیلی زیاد بود

رکورد زده بود تو این مدت

واقعا خیلی سخته خدا به کادر درمان مون حال و قوه عنایت کنه

خودش همه ی مریضها را شفای عاجل و کامل عنایت کنه

خودش این بلا و هربلای دیگه را آزمون دور کنه

آرامش و امنیت و سلامتی را که تا بود قدرش را ندونستیم و بهش عادت کرده بودیم را بهمون برگردونه خودش

خدایا خواهش میکنم ازت😭😭🙏🙏

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۹ ، ۰۲:۱۰
نسیبه حق شناس