برای تو مینویسم...

بانوان قدرت نرم کشورند و مایه ی افتخار و سعادت آن

برای تو مینویسم...

بانوان قدرت نرم کشورند و مایه ی افتخار و سعادت آن

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

امروز فرصتی پیش اومد پدر و پسر باهم برن بیرون و من به کار تحقیقاتیم برسم

لحظه ی اول که رفتن از خونه بیرون، از اینکه اونها باهم رفتن خوشگذرونی و من هم با فراغت میتونم به کارهام برسم غرق در خوشی بودم

انگار نمیدونستم از کجا شروع کنم

بالاخره شروع کردم و تصمیم گرفتم بازهم مطالعه کنم

با هر بار مطالعه دریچه ای جدید به روم باز میشه و توش غرق میشم

بسیار لذت بخش بود برام این مشغولیت

اما با وجود استراحتی که بینش داشتم اما بعد از چندساعت مطالعه حس انفجار بهم دست داد و خواب را بر همه چیز ترجیح دادم و خوابیدم و نقطه ی پایان برنامه ی امروزم شد😃😃

البته بعد از نیم ساعت خواب به خوبی و خوشی و پراز انرژی و انگیزه از خواب بیدار شدم و پدر و پسر هم که آمده بودن باهم رفتیم هیئت آنلاین

 

خداراشکر که این همه نعمت اطرافم فوران میکنه و میتونم ازشون استفاده ها ببرم🌹🌹🌹

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۹ ، ۰۱:۳۱
نسیبه حق شناس

امشب دوباره یک نکته که شوهرجان گفته بودن بهم برام تأیید شد

نمیدونم چه اصراری داشتم که همیشه به حسینم آموزش بدم چه کار کنه

توی حالت تئوری میگفتم باید فرصت فکرکردن و تجربه و آزمون و خطا بهش بدم اما تو عمل اینطور نبودم

تا حالا توی موقعیت های مختلف همسرم بهم گفته بودن نظارتت زیاده و آسیب بهش میزنه باور داشتم حرفشونا اما ناخودآگاه طوری دیگه رفتار میکردم

امشب توی روضه این نظارتم را رها کردم

باوجود اینکه سه تا بچه ی دیگه ای که اونجا بودن دختر بودن و بازی هاشون دخترونه بود و از طرفی هم خیلی خیلی باهم بودن و مهمونی های زیادی را باهم رفته بودن که من دعوت نداشتم و نرفته بودم و به اصطلاح اونا دیگه خیلی باهم صمیمی شده بودن

اما حسینم اول احتیاط کرد کمی ولی بعد خودش هم دلشا زد به دریا و دیگه خیلی خوب رفت باهاشون بازی کرد، و خوش گذروند

واقعا سیستم کاری به کارش نداشته باش راهگشاست البته نظارت از دور و برای بچه نامحسوس باید باشه

خداراشکر که دوباره تجربه ی خوبی داشتم

به قول حسینم خداراشکر که امروز روز خوبی داشتم 🥰

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۹ ، ۰۰:۵۹
نسیبه حق شناس

امشب خونه ی خواهرشوهر جان برای روضه دعوت شدم

روضه ای خالصانه و راحت

کلا چهار تا خانم بچه دار بودیم با بچه هامون که توی اتاق برای خودشون بازی میکردن

یک خانم و دو مرد که همسایه ی خواهرشوهر جان بودن هم اومدن

مجموعا شدیم 5خانم و دومرد 

سخنران برامون سخنرانی کرد، مداحی کرد 

خیلی راحت روضه ی باصفا گرفته بودن

الهی قبول باشه

سخت نگیریم سخت نیس 

 

خداراشکر 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۹ ، ۰۰:۴۶
نسیبه حق شناس

چند روزی بود فکرم درگیر گذاشتن لایو آموزشی به عنوان یکی از تکالیفم بود

خب چندتا چالش براش وجود داشت:

👈کی باشه؟ لازمه اش این بود که فراغت زمان و مسئولیت دا‌شته باشم براش

همسرجان و حسینم یا هر دوباهم باشن یا هردو باهم نباشن

بخاطر شرایط اینترنت آموزش های مجازی و همچنین اشتغال عده ای از فالور ها لازم بود عصر باشه

خلاصه ی کلام تا خواهرجونم زنگ زد که میره خونه مامان و حسینم اگه میخواد بیاد بسیار استقبال کردم و به لایو گذاشتن فکر کردم

وقتی خانم سادات جونم اومد دنبال حسینم و باهم رفتن خونه مامان، بیشتر بر لایو مصمم شدم

البته همه اش با یه هولی بود بالاخره اولین بار بود😃 

بالاخره دل به دریای عمل زدم و کلیپی برای اطلاع رسانی لایو طراحی کردم و پست و استوری و دایرکت کردم

حالا که تبلیغاتم را انجام دادم دیگه کار جدی شده بود

و چالش بعدی

👈محتوای لایو بود

به مطالعه و مطلب نویسیم ادامه دادم

خوندم و نوشتم و بلند بلند برای خودم توضیح دادم

خیلی حس خوبی داشتم هرچند توأم با هولکی بود

 

توی همین موقعیت یکی از دوستان عزیزم که خیلی وقت بود ازش، بی خبر بودم و شهرکرد زندگی می‌کرد وبسیار توانمند و باانرژیه بهم زنگ زد و کلی باهم صحبت کردیم، خیلی ازش انرژی گرفتم و تماسش هرچند طولانی شد حرفهامون اما بسیار به جا بود و برای گذاشتن لایو بسیار تقویتم کرد و بهم انرژی داد

 

گوشیم را روی یکربع به لایو مانده تنظیم کرده بودم

تا زنگ خورد پاشدم وضوم را گرفتم و جایگاه نشستنم برای برگزاری لایو را آماده کردم و لیوان آبم را هم گذاشتم و روسری و چادرم را پوشیدم و با توکل به خدا و توسل به حضرت زهرا. و امام رضاجونم رفتم برای لایو 

بسم الله گفتم و شروع کردم

اولش کمی هوله بود ولی شدید نبود

بعدش دیگه همون یه ذره هم رفتش

فقط چند نکته بود

☘️🌹یادم رفته بود گوشی را سایلنت کنم و دوبار هم توی این 20 دقیقه زنگ خورد🙄🤨

یکی دیگه اینکه حدود 8 صفحه کامل نوشته شده، شد لایو 21 دقیقه ای من

خدا راشکررررر تونستم اقدام کنم

خداراشکر خیلی خوب برگزار شد و بازخوردهای خیلی خوبی گرفتم از دوستان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۹ ، ۰۲:۳۴
نسیبه حق شناس

استاد شجریان که فوت کردن واکنش ها متفاوت بود

کاری به جزئیاتش ندارم حالا

اما یک بنده خدایی گفت الهی با دوستانشون محشور بشن

خیلی جواب جالبی بود

یعنی نتیجه ی انتخابش توی دنیا را ببینه الهی

این که چه کسانی را به عنوان دوست انتخاب کرده

اصلا این قضیه برای همه هست

با دوستانشون محشور میشن

اینا تو قرآن داریم

چه قدر مهمه با کیا دوست باشیم توی دنیا

با دوستداران خدا یا با... 

خدایا خودت کمک کن

تشخیص راه از چاه 

و

دوست از نادوست سخت شده اما به مدد و راهنمایی تو میتونم

خداجونم مرسی هسی❤️

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۹ ، ۰۱:۳۶
نسیبه حق شناس

 یادش بخیرسالهای پیش این موقع

روضه ی خونه ی عمو بود

یادش به خیر توی ازدحام جمعیت چایی می دادیم

یادش به خیر توی اتاق شام را می‌کشیدیم توی ظرفها تا برای پایان روضه آماده باشه

یادش به خیر اقوام را اونجا می دیدیم 

یادش به خیر سال‌های پیش این موقع تازه از کربلا برگشته بودیم و توی روضه بهمون زیارت قبول میگفتن 

یادش به خیر اونجا نماز جماعت میخوندیم

یادش به خیر... 

اما امسال دیگه نمیشد مثل سال‌های قبل روضه گرفت

بازم خداراشکر که اینترنت هست

و

میشه آنلاین برگزارش کرد

خدایاشکرت بابت تمام این نعمت‌هات.. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۹ ، ۰۵:۱۶
نسیبه حق شناس