سری که درد گرفت و از حجم اطلاعات منفجر شد😉
شنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۹، ۰۱:۳۱ ق.ظ
امروز فرصتی پیش اومد پدر و پسر باهم برن بیرون و من به کار تحقیقاتیم برسم
لحظه ی اول که رفتن از خونه بیرون، از اینکه اونها باهم رفتن خوشگذرونی و من هم با فراغت میتونم به کارهام برسم غرق در خوشی بودم
انگار نمیدونستم از کجا شروع کنم
بالاخره شروع کردم و تصمیم گرفتم بازهم مطالعه کنم
با هر بار مطالعه دریچه ای جدید به روم باز میشه و توش غرق میشم
بسیار لذت بخش بود برام این مشغولیت
اما با وجود استراحتی که بینش داشتم اما بعد از چندساعت مطالعه حس انفجار بهم دست داد و خواب را بر همه چیز ترجیح دادم و خوابیدم و نقطه ی پایان برنامه ی امروزم شد😃😃
البته بعد از نیم ساعت خواب به خوبی و خوشی و پراز انرژی و انگیزه از خواب بیدار شدم و پدر و پسر هم که آمده بودن باهم رفتیم هیئت آنلاین
خداراشکر که این همه نعمت اطرافم فوران میکنه و میتونم ازشون استفاده ها ببرم🌹🌹🌹
۹۹/۰۷/۲۶
خداراشکر عزیزم شما خیییلی عالی هستید که اینقدر مطالعه دارید ولی یه پیشنهاد بهتون میدم خانم حق شناس مطالعه نکنید و رهاش کنید اینطوری ذهنتون خیلی شلوغ و پلوغ نمیشه؟؟
سعی کنید زمان مطالعه تون رو کمتر کنید و از تایم باقیماندتون روی مطالبی که خوندید فکر کنید و ایده هاتون را رو کاغذ پیاده کنید و مطالب خونده شده را سریع که از ذهن خودتون ساخته و پرداختش میکنید بنویسید اینطوری فک کنم زودتر به نتیجه برسید