برای تو مینویسم...

بانوان قدرت نرم کشورند و مایه ی افتخار و سعادت آن

برای تو مینویسم...

بانوان قدرت نرم کشورند و مایه ی افتخار و سعادت آن

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۲۵ مطلب در مرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

چند روزی بود پسر جان باهمه چیز دست ورزی می‌کرد و مثل خمیر باهاش بازی میکرد

حالا مهم نبود خربزه است یا نون آبگوشت زده

بهش دیشب گفته بودم یادت باشه فردا با گل سفالهات بازی کنی و چیز درست کنی

 

صبح که از خواب بیدار شد آب و عسل براش آماده کردم و آوردم باهم آب و عسلهامون را بخوریم

من خوردم

پسرجان گفت شیرین تر میخواد

بهش گفتم بیار تا برات عسلش بزنم گفت خودم میزنم

سینی اش را برداشت و رفت لیوان آب و عسلش را گذاشت داخلش و شیشه ی عسلم برداشت و درش را باز کرد و باقاشق مرباخوری از داخلش عسل برداشت و ریخت داخل لیوان آب و عسلش

تا اینجاش را از دور میدیدمش

رویم را برگردوندم که از داخل یخچال وسایل صبحانه را بگذارم بیرون که چند ثانیه ای بیشتر طول نکشید

تا برگشتم نگاهش کردم دست و صورت و لباس و فرش و سینی و... همه عسلی شده بود و داشت با عسلها مثل خمیر بازی می‌کرد اما عسلها آمادگی این بازی را نداشتن و سر میخوردن از دستش و میچکیدن

خلاصه صحنه ای بود عجییییب 

 

دست و روش را رفت داخل حمام شست و لباساش را عوض کرد و صبحانه خورد و براش خمیر بازی آوردم حسابی نشست به دست ورزی و شکل درست کردن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۹ ، ۱۵:۴۷
نسیبه حق شناس

موقع غذا خوردن بود و کولر روشن و پسرجان مشغول سخنرانی وسط غذا

بهش گفتم حالا غذات را بخور بعد بقیه اش را برام بگو

گفت باشه مامان اما..... (ادامه ی سخنرانیش را بعد از باشه مامان ادامه داد)

گفتمش غذا سرد میشه از دهن میفته

گفت کجا میفته؟!

گفتمش اشتهات کور میشه صحبت میکنی وسط غذات

چالش دیگه براش پیش اومد

نگفت ولی از چشماش پیدا بود داره میگه شماهم با این اصطلاحاتتون😂😂😂

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۹ ، ۱۵:۳۶
نسیبه حق شناس

دیشب عروسی دعوت داشتیم

خیلی منتظر این روز بودیم

هم خیلی برامون عزیز بودن و هم خیلی در موقعیت‌های خاصمون برامون زحمت کشیده بودن و کنارمون بودن

کلا خانواده ای دوست داشتنی و عزیزی هستن برامون

اما چالش کرونا داشتیم و شیوع و نبود فاصله اجتماعی و عدم امکان زدن ماسک و فضای بسته و...

و تصمیم را بسیار برامون سخت کرده بود

البته صاحبان مجلس یکبار عروسی را کنسل کرده بودن ولی بنا به دلایلی دوباره اعلام عروسی کردن و همه مردد در رفتن به عروسی بودن که خبر دادن عروسی در فضای باز برگزار میشه خیلی عالی بود

گفتن میزها بزرگه و سر هر میز افراد کمی می نشیند و میوه را به صورت یکنفره بسته بندی میکنن دیگه خیلی عالی بود و چالش تصمیم گیری را راحت تر میکرد

تا اینکه تصمیم گرفتیم بریم عروسی

همه ی کارهای لازم را انجام دادیم و رفتیم

در ابتدای ورودی تالار دستگاهی بود که از داخلش رد می‌شدیم و اسپری الکل بهمون می‌پاشد به اصطلاح دوش الکل گرفتیم، ضدعفونی کننده ی دست هم بود همان جا که به خدمت دستان آلوده میرسید

وارد عروسی می‌شدیم فضا باز و بزرگ و آسمون خدا خووووب پیدا بود

میزها خیلی باهم فاصله داشت و برای هر نفر جدا میوه داخل بشقاب بود و سلفون روش کشیده بودن

پذیرایی خاص این عروسی اسپری ضدعفونی کننده روی هر میز بود

و

در بخش آقایون هم ماسک تعارف می کردن و مراقب سلامتی افراد بودن خیلی

 

خوشبخت باشن همیشه این خانواده ی دوست داشتنی

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۹ ، ۱۱:۵۲
نسیبه حق شناس

از عید غدیر که برای پسرجان دوچرخه عیدی خریدیم یکی از برنامه های ثابت روزانمون شده تماشای دوچرخه بازی 

و او‌نهم اکثرا در حیاط مجتمع

واقعا کار لذت بخشیه وقتی توانمندی بچه ات را میبینی

وقتی میبینی چقدر بزرگ‌شده

چقدر جسارت پیدا کرده

چقدر خوشحاله

 

خداراهزاران بار شکر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۹ ، ۲۱:۵۴
نسیبه حق شناس

نمیدونم عبارت رب گرفتم

درسته یا

رب ساختم یا

رب پختم

یا رب درست کردم

 

آخه گوجه را خواهرشوهرجان برای کسی گرفته بودن و براش شسته بودن بعد طرف گفته بود نمیخوام ایشونم از مهربونیشون یاد ما کردن و زنگ زدن که گوجه ربی میخواهید یا نه 

منم خوشحال از گوجه ی شسته ی آماده خیلی استقبال کردم خداهزاران بار برای خواهرشوهرجان خوش بخواد

گوجه ها را شوهرخواهرشوهر جان خریدن

خواهرشوهرجان شستن و پهن کردن خشک بشه

شوهرخواهرشوهرجان بردن آبش را گرفتن

شوهرجان رفتن آب گوجه ها را آوردن

منم جوشوندم و پهنش کردم آفتاب

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۹ ، ۰۳:۱۲
نسیبه حق شناس

یکی از برنامه هایی که نصب کردم رو گوشیم باعث شده بود نظم برنامه نویسی گوشیم بهم بریزه و هی هنگ که و خاموش و روشن بشه

 

خیلی تلاش کردم اون اپلیکیشن نظم برهم زن را پیداش کنم و بیرونش کنم اما خیلی نرم پیش میرفت و خودش را قایم کرده بود

منم مجبور شدم همه ی برنامه های گوشیم را پاک کنم و از اول برخی را نصب کنم

 

بیخود نبود که حضرت علی اخرین وصیتشون به ما نظم بودا

واقعا بی نظمی دردسر ساز و کار زیاد کنه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۹ ، ۰۳:۰۵
نسیبه حق شناس