مگه میشه مامانت یادش بره🥰🥰
سه شنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۹، ۰۲:۱۱ ب.ظ
دیروز بعد از حدود یکماه صبح تا عصری رفتم خونه مامان و بابام
چه صفایی داشت
صبحانه عدسی مامان پز روی تخت توی حیاط زیر درخت گردو و کنار درخت سیب و گلابی خیلی چسبیییید
نهار را مامان گفتن میخوام یه غذایی بپزم که خیلی دوست داری اصلا انگار خونشون برای من جشن بود🥰
هی فکر کردم یعنی مامان میخوان چی بپزن🙄
گفتن یخمه لوبیا (یخمه ترش هم بهش میگن)من خیلی دوستش دارم اما چون همسر وپسرم دوست ندارن تو خونه نمیپختم و تقریبا دیگه یادم رفته بود
اما مگه میشه مامان یادشون بره
🥰🥰🥰🥰🥰😍😍😍😍
۹۹/۰۷/۱۵