جلسه ی عروس و مادرشوهر🙄
امشب سریال خانه سبز را میدیدیم
از اولش ندیدم اما متوجه شدم چالششون این بود که لیلی همسر فرید، باعث شده فرید دیگه با اونها یعنی با صباحیا نباشه
خانمها جلسه تشکیل دادن با مدیریت عزیز( مامان بزرگشون که حمیده خیرآبادی بود)
عاطفه مامان فرید و عروس صباحی ها گفت خیلی ناراحتم عروسم پسرم را از من دزدید و ابراز ناراحتی کرد و بغض و گریه
برام خیلی جالب بود که عروس داشت پیش مادرشوهرش از اینکه عروسش پسرش را ازش دور کرده شکایت میکرد
تا عاطفه گریه و اعتراضش تموم شد عزیز گفت منم درکت میکنم،
عاطفه پرسید چطور
عزیز گفت پسر منم وقتی ازدواج کرد همین طور شد
عاطفه گفت آخیی مگه پسر تون با کی ازدواج کرد؟
عزیز گفت با تو
و زد زیر گریه و ابراز ناراحتی کرد از اینکه وقتی پسرش ازدواج کرده دیگه به مامانش توجه نکرده
برام خیلی جالب بود که عاطفه متوجه شد که خودش که مادرشوهره و شاکی از عروسش ، عروسه و مادر شوهرش شاکی ازش
چه خوبه که سرمون را از لاکمون بیاریم بیرون و اطرافمون را بهتر ببینیم
سلام آفرین به شما خانم حق شناس چقدر با نگاهی نقادانه به فیلم دقت و توجه داشتید خیلی خوبه از هوش و تمرکز شماست ❤️