توپ بازی جانانه
يكشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۹، ۰۲:۳۱ ق.ظ
امروز بنظرم رسید حالا که کمتر میریم بیرون لازمه انرژی و هیجانات حسینم خالی بشه داشتم بهش فکر میکردم که ییهو حسین کوسن مبل را پرت کرد سمتم تا اومدم تکون بخورم دومی راهم پرتاب کرد فهمیدم وقتشه، وقتشه تخلیه انرژی بشه تا به آرامش برسه
منم کوسن را پرت کردم سمتش خورد بهش ییهو برگشت گفت دردم نیومد که
گفتمش اگه میدونستم دردت میاد که پرت نمی کردم سمتت
اصلا برو توپ کوچیکات را بیار تا کوسن را جمع کنیم سالم بمونه
حسینم خوشحال شد و رفت استخر توپش را برداشت آورد
چند تا توپ داد به من و چند تا هم خودش برداشت و شروع کردیم به سمت هم دیگه پرتاب کردن کلی خندیدیم کلی دنبال توپها دویدیم تخلیه انرژی شدیم و شارررژ شدیم
خدایاشکرت
عاشقتم خدا که بهم توان دادی و به ذهنم میندازی چی کار کنم
۹۹/۰۶/۳۰