برای تو مینویسم...

بانوان قدرت نرم کشورند و مایه ی افتخار و سعادت آن

برای تو مینویسم...

بانوان قدرت نرم کشورند و مایه ی افتخار و سعادت آن

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

فکرش را نمی کردم بشه😐

شنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۹، ۱۲:۲۷ ق.ظ

چند روز بود حسینم سراغ کیک پختن را میگرفت

در واقع ذوق همزن برقی را داشت

اما من حجم کارهام بالا بود

پختن غذا بود

آبمیوه آماده کردن برای آقامحمد بود

مرغ و گوشت هایی را که آقامحمد خریده بودن را لازم بود بسته بندی کنم

امورات عادی روز مثل شستن ظرفها، گردگیری میزها و... هم بود

خودمم کمی حالت سرماخوردگی داشتم... 

اما اصرار حسینم بر پخت کیک بود، صبح زود براش از خواب بیدار شده بود، همزن را از تو کابینت بیرون گذاشته بود و منتظر بود😐

بهش گفتم چشمات قرمز شده گفت آخه کیک نخوردم🙄

تصمیم گرفتم براش کیک بپزم

از اون مدل فوری ها میخواست خداراشکر

موادش را آماده کردم و تخم مرغش را با همزن برام زد تا سفید شد بعدش بقیه ی مواد را مرحله مرحله اضافه کردیم باهم و گذاشتیم پخت

تا آماده شد شیر آورد و باهاش خورد

انگار قله ی کوه را فتح کرده بود

حس غرور و آرامش داشت

منم خیلی خوشحال شدم خداراشکررررر

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۶/۲۲
نسیبه حق شناس

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی