خواب بلاتکلیف و موقتی
چهارشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۹، ۰۷:۲۳ ب.ظ
دیشب رفتم اتاق پسرجان تا بخوابه
دستش را گرفتم
سوره های قرآنمون را که همیشه قبل از خواب میخوندیم باهم خوندیم اما خوابش نبرد
حق داشت عصر خیلی خوابیده بود اما من روز پرکاری را داشتم و فرصت خواب عصر را نداشتم
پایین تخت پسرجان دراز کشیدم تا خوابش ببره و منم برم روی تختم بخوابم اما همونجا خوابم برد
صبح برای نماز صبح بیدار شدم خیلی بدنم درد گرفته بود و خسته بود
نمازم را خوندم و گفتم یکم دراز میکشم و بیدار میشم تا به برنامه و کارهام برسم اما چند دقیقه دیرتر از زمان بندیم بیدار شدم
کلا کلافه شده بودم
هیچ کدوم از خوابهام را درست نرفته بودم
بدن درد و خستگی شدید داشتم
البته به لطف خدا به ذهنم خورد شربت عسلم را که خوردم بعد از صبحانه شربت خاکشیر و عسل هم بخورم
خیلی به جا و خوب بود
اصلا روشن شدم باهاش و شکرخدا به کارهام رسیدم
۹۹/۰۵/۲۹