تقصیر کیه؟ مامان یا پسر؟
همیشه مامان غذارا میکشید و بین اعضای خانواده تقسیم میکرد
این بار به خاطر جشنی که به افتخار بازنشستگی مامان گرفته شده بود قرار بود اعضای خانواده کارها را انجام بدن و مامان مهمان برنامه ی جشن باشه
نوبت خوردن غذا رسید
پسر گفت این بار من غذا را تقسیم میکنم
و اول از همه برای مامان میگذارم که امروز جشنونه
مامان خیلی از این تصمیم خوشحال شد
پسر خیلی سریع بالهای مرغ را برای مامان گذاشت و گفت بفرما ماما همون بخشی از مرغ که بیشتر از همه دوست داری
و ما بقی گوشتهای مرغ را که خیلی لذیذ و خوشگل و خوشمزه بود بین سایر اعضای خانواده تقسیم کرد
مامان، خیلی از این کار پسرش جا خورد و منتظر بود حالا که پسرش مسئول تقسیم کردن گوشت مرغ شده و مامان همیشه ایثار کرده بود و بال مرغ را خورده بود تا بقیه ی اعضا مرغ خوبی بخورن، گوشت لذیذ مرغ سهم اون بشه اما دقیقا برعکس شد و او احساس کرد بهش توهین شده و ایثار او دیده نشده اما در واقع مامان با فداکاری همیشگیش شناخت اشتباهی از خودش به دیگران داده بود و این باعث عدم رضایتش شده بود
پای درد و دل یک معلم بازنشسته نشستم
مامان...واقعا مامانا بعضی وقتا ما رو بد عادت میکنن